سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همسنگران شهدا در زارچ


بزرگ مرد تاریخ

گنجینه احادیث

 
دوستان همسنگر
 
جستجو گر گوگل


 

زندگینامه شهیـد میرزا جعفـر مختـاری


این شهید معظم در سال 1341در خانواده ای مؤمن و متدین در شهر زارچ از توابع استان یزد پا بعرصه وجود گذاشت.

علاقه خانواده وی به اهل بیت (ع) موجب شد تا نام مبارک جعفر را برایش انتخاب نمایند.

جعفر در همان اوان کودکی فعال و زبردست بود، برخورد او بابچه های محله بسیار شگفت انگیز بود ، سعی میکرد همیشه سنگ صبور بچه های دلگیر و غمزده باشد و بیشتر با آنها معاشرت می کرد

در کودکی و نوجوانی نیز نماز و روزه را با تمام آرامش انجام میداد تا بندگی خویش را در قبال وحدانیت خدای خود ثابت نماید و این نشانه ای بود بر عظمت روح او ، چرا که عبادت او در مسیر حق ، سبب و وسیله ای برای احراز مقام والای صدیقین و صالحین بود .

او که بسیار کنجکاو  و پر تلاش بود ، پس از اتمام تحصیلات دوره ی ابتدایی ، برای کمک در تامین معاش خانواده تصمیم گرفت تا کار کند و بدین منظور در یکی از کارخانجات یزد مشغول بکار شد ،

جعفر ضمن کارکردن مطالعه را فراموش نکرد و علاقه وی به تحصیل موجب شدتا به مطالعه آزاد کتابهای مختلف از جمله کتب مذهبی بپردازد،

با شروع نهضت و علنی شدن مبارزات ملت مسلمان ایران علیه خاندان پهلوی ، او نیز به همراه اقشار مختلف مردم در تظاهرات ضد رژیم شرکت می کرد .

او از محل در آمد کار روزانه اش عکس های امام را می خرید و مجانی پخش میکرد .

پس از پیروزی انقلاب حضور فعالش در سخنرانیها چشمگیر بود . و او به نوارهایی که در سوگ شهداء خوانده می شد ، علاقه ی زیادی داشت و گاهی اوقات در خلوت به آنها گوش کرده و زار زار گریه میکرد .

جنگ تحمیلی شروع شد ، و مردم همه به فرمان حضرت امام بسیج شدند وبرای دفاع از دین و کشور خود فوج فوج به جبهه اعزام می شدند و جعفر نیز بهمراه سایر نیروهای داوطلب به جبهه اعزام شد. و همچون دیگر برادران رزمنده ، در جبهه ها از حق دفاع می کرد ،

با رسیدن به سن قانونی و حتی یکسال زودتر از تاریخ اعزام به خدمت وظیفه ، داوطلبانه  درخواست خدمت کرد تا به خدمت وظیفه پذیرفته شود ، او میگفت : ممکن است که این جنگ تمام شود و من برای آن هیچ کاری نکرده باشم ... و باعث خجالت و شرمندگی خودم شوم ...

بالاخره به سربازی رفت و در دوران آموزشی که در کرمان بود بیشتر از 2یا 3 بار به مرخصی نیامد .

او عشق به جبهه داشت و اندیشه ی  پیوستن به لقاء ا... را که بوسیله ی شهادت در راه خدا میسر بود در سر می پروراند ، پس از طی دوره ی آموزشی ، به تهران منتقل و به تیپ 21 حمزه ملحق گردید . سپس به کردستان اعزام شد ، جایی که همیشه در نظرش بود و بیشتر اوقات در خانه از آنجا صحبت می کرد .

او در طول مدتی که در منطقه سردشت کردستان بود ، فقط یکمرتبه به مرخصی آمد ، تا اینکه سردشت  آزاد شد ،

شهید مختاری همچنان در کردستان بود تا اینکه در یک در گیری چند ساعته با عوامل ضد انقلاب و مزدوران امریکایی ، در تپه های سردشت با اقتدا به مولایش حسین ( ع ) مظلومانه به خون خود غلطید .  

نقل است که وقتی جنازه ی مطهرش  را دیدند ؛ گویا نور باران بوده است و هیچ گاه زیباتر از آن لحظه دیده نشده بوده .

سرانجام میرزا جعفر مختاری در تاریخ  5/9/1361  به آرزویش که  شهادت در راه خدا بود رسید.

روحش شـاد و یادش گرامی باد    

  برگفته از:

حدیث عشق

با ویرایش محمدحسین ترابی

 



   نوشته شده در پنج شنبه 91/4/1  توسط لاله های سرخ 



-

امام خامنه ای

درباره همسنگران
 
 
 
زارچ در مرکز ایران